داستان واقعی یک کنکوری؛ از سردرگمی و ناامیدی تا قبولی در داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز

کنکور فقط یک آزمون نیست؛

کنکور، مسیری است که خیلی وقت‌ها آدم را وادار می‌کند با خود واقعی‌اش روبه‌رو شود؛ با ترس‌ها، تردیدها، علایق، ضعف‌ها و حتی رویاهایی که تا دیروز جرأت فکر کردن به آن‌ها را نداشته است.

در این مقاله، می‌خواهیم داستان واقعی «راضی رحمتی»، دانشجوی داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز را مرور کنیم؛ داستانی پر از پیچ‌وخم، اشتباه، ناامیدی، تصمیم‌های سخت و در نهایت، رسیدن به هدف. اگر دوازدهمی هستی، اگر پشت‌کنکوری، یا اگر هنوز نمی‌دانی دقیقاً در زندگی چه می‌خواهی، این داستان می‌تواند برایت یک چراغ راه باشد.

شروع مسیر؛ وقتی با «دهان‌بینی» انتخاب رشته می‌کنیم

راضی رحمتی، ۶ سال دوره متوسطه را در مدارس تیزهوشان گذراند. به‌صورت کلی دانش‌آموز درس‌خوانی بود، اما یک نکته مهم وجود داشت:

علاقه اصلی‌اش رشته تجربی نبود.

در پایه نهم، زمانی که باید برای اولین تصمیم بزرگ زندگی یعنی انتخاب رشته اقدام می‌کرد، نه تحقیق درستی انجام داد و نه مشورت اصولی. مثل خیلی از دانش‌آموزان، تحت تأثیر جو مدرسه و حرف اطرافیان قرار گرفت؛ جایی که تقریباً همه به سمت رشته تجربی می‌رفتند.

ترس از ریاضی، حرف‌های ناامیدکننده درباره بازار کار مهندسی و نبود امکانات آموزشی مناسب در شهر محل زندگی، باعث شد برخلاف علاقه درونی‌اش، ریسک نکند و وارد رشته تجربی شود.

اولین اشتباه بزرگ همین‌جا شکل گرفت:

انتخاب رشته بدون شناخت علاقه، فقط به خاطر ترس و جو اطراف.

دهم و یازدهم؛ درس خواندن بدون هدف = بی‌انگیزگی

در سال‌های دهم و یازدهم، درس خواندن محدود به امتحانات مدرسه و کمی تست‌زنی بود. آزمون هم شرکت می‌کرد، اما دو ضعف اساسی مسیر او را خراب کرد:

1. نداشتن هدف مشخص

بیشتر همکلاسی‌ها با رویای پزشکی درس می‌خواندند، اما او مطمئن بود که پزشکی را دوست ندارد؛

نه محیط بیمارستان،

نه شیفت‌های سنگین،

نه مسیر طولانی تحصیل.

وقتی ندانی «برای چه» درس می‌خوانی، مغز خیلی زود می‌پرسد:

«خب آخرش چی؟»

و همین سؤال، انگیزه را می‌کشد.

2. ناامیدی زودرس

در آزمون‌های ابتدایی، تراز حدود ۶۳۰۰ به دست آورد؛ تراز بدی برای شروع نبود.

اما به‌جای این‌که آن را نقطه آغاز پیشرفت بداند، فکر کرد:

«با این تراز که هیچی قبول نمی‌شم، ولش کن!»

نتیجه؟

رها کردن تلاش، افت تراز و حسرتی که بعدها پررنگ‌تر شد.

یک نکته طلایی:

بهترین زمان شروع، همیشه «الان» است؛ نه شنبه، نه ماه بعد، نه سال بعد.

ریشه مشکل کجا بود؟ بی‌هدفی، ریشه همه چیز

با نگاه دقیق‌تر، همه مشکلات به یک عامل اصلی برمی‌گشت:

بی‌هدفی → بی‌انگیزگی → ناامیدی → رها کردن تلاش

برای همین، اولین توصیه جدی او به دانش‌آموزان این است:

  • خودت را بشناس
  • علاقه‌ات را کشف کن
  • فقط به خاطر خانواده، فامیل یا حرف مردم تصمیم نگیر
  • پول مهم است، اما همه‌چیز نیست

شغلی که از آن متنفری، حتی اگر پردرآمد باشد، می‌تواند به عذاب روزمره زندگی‌ات تبدیل شود.

تابستان دوازدهم؛ درس خواندن بدون عشق

ورود به سال دوازدهم، یعنی رسماً کنکوری شدن.

ساعت‌های مطالعه بد نبود، اما یک مشکل بزرگ وجود داشت:

درس خواندن از روی اجبار، نه علاقه.

زیست‌شناسی، مهم‌ترین درس رشته تجربی، تبدیل به منفورترین درسش شده بود.

انگیزه نداشت، با کوچک‌ترین حاشیه یا تنش خانوادگی کل روزش از بین می‌رفت.

خودش این وضعیت را با یک مثال زیبا توصیف می‌کند:

«نانوا اگر با عشق نان نپزد، نانش تلخ می‌شود.»

انتخاب مشاور؛ یک شمشیر دو لبه

در سال دوازدهم، برای اولین‌بار مشاور گرفت؛

اما نه یک مشاور واقعی، بلکه یک مشاورنما.

مشاوری با:

  • بیش از ۱۰۰ شاگرد
  • یک برنامه یکسان برای همه
  • بدون توجه به سطح، ضعف و شرایط فردی
  • تحمیل روش شخصی خواب و مطالعه به همه

نتیجه؟

سردرگمی، فشار روانی و مسیر اشتباه.

درس مهم:

مشاور خوب می‌تواند مسیر تو را کوتاه کند،

مشاور بد می‌تواند زندگی‌ات را عقب بیندازد.

کنکور ۹۹؛ شوک بزرگ

کنکور سال ۹۹ با تأخیر برگزار شد.

با وجود معدل خوب (۱۹ و خورده‌ای)، نتیجه کنکور فاجعه‌بار بود:

رتبه: ۱۵۰۰۰ منطقه ۲

شوک بزرگی، هم برای خودش و هم خانواده.

برای اولین بار فهمید کنکور تجربی چه رقابت وحشتناکی دارد.

تصمیم بزرگ؛ ماندن پشت کنکور

بعد از فکر کردن جدی به زندگی، تصمیم گرفت پشت کنکور بماند.

از مهر ۹۹، یک فضای مطالعاتی جدا در طبقه بالای خانه آماده کرد و با انگیزه‌ای تازه شروع کرد.

این بار:

  • ساعت مطالعه به ۱۲ تا ۱۵ ساعت رسید
  • آزمون‌ها منظم‌تر شد
  • شروع به تحقیق درباره رشته‌ها کرد

و اینجا بود که با داروسازی آشنا شد.

پیدا کردن هدف؛ نقطه عطف مسیر

داروسازی دقیقاً با روحیاتش سازگار بود:

  • بدون محیط بیمارستان
  • علمی، تحقیقاتی، صنعتی
  • متنوع و گسترده

از همان لحظه، مسیر شفاف شد.

هدف مشخص، یعنی:

  • تمرکز بیشتر
  • تحمل سختی‌ها
  • معنا دادن به تلاش

کنکور ۱۴۰۰؛ پیشرفت، اما نه کافی

نتیجه بهتر شد:

رتبه ۶۰۰۰ منطقه ۲

اما باز هم قبولی داروسازی نصیبش نشد.

حتی تا آستانه ثبت‌نام در رشته‌ای که دوست نداشت پیش رفت، اما با مخالفت خانواده متوقف شد؛ تصمیمی که بعدها بابتش قدردان شد.

دلایل عدم موفقیت کامل:

  • نداشتن مشاور خوب
  • ضعف خودباوری
  • فرار از سوالات سخت

آخرین تلاش؛ یا موفقیت، یا تمام!

در سال آخر، دیگر هیچ راه برگشتی برای خودش متصور نبود.

خستگی، فشار روحی و دو سال تلاش، او را به یک نقطه رسانده بود:

«امسال باید موفق شوم؛ راه دیگری ندارم.»

حل سوالات سخت، استفاده از تجربیات قبلی و باور به توانایی خودش، نتیجه داد.

پایان مسیر؛ قبولی در داروسازی شیراز

در نهایت، نتیجه‌ای که روزی حتی تصورش را نمی‌کرد:

قبولی در رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز

حرف آخر با تو که این مقاله را می‌خوانی

اگر:

  • دهم و یازدهم را خوب نخوانده‌ای
  • پشت‌کنکوری هستی
  • ناامید شده‌ای
  • فکر می‌کنی دیر شده

بدان که خیلی‌ها دقیقاً از همین نقطه شروع کرده‌اند.

بهانه‌ها را کنار بگذار،

خودت را بشناس،

هدفت را پیدا کن،

و اصولی و با برنامه بجنگ.

هیچ تلاشی، اگر با هدف و ایمان همراه باشد، گم نمی‌شود.

تو هم می‌توانی.

به انتخاب خودت فیلم تدریس یکی از درس های حرف آخر رو رایگان دریافت کن

پایه و رشته
این قسمت برای اهداف اعتبارسنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند.